همسر پیامبر در بهشت!
حضرت خدیجه علیهاالسلام سه سال قبل از هجرت بیمار شد.(1) پیامبر اکرم (ص) به عیادت وی رفت و فرمود:
ای خدیجه، «اما علمت انّ اللّه قد زوّجنی معک فی الجنة»؛
آیا میدانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!
آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقّد کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.(2)
وصیت
چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول اللّه! چند وصیّت دارم:
من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانهام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.
عرض کرد: یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید. ـ و به فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.ـ
چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند.
مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد بکشد.
مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زنندهای داشته باشد.
اما وصیت سوم را شرم میکنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض میکنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فرا خواند و به وی فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول اللّه بگو: مادرم میگوید: من از قبر در هراسم؛ از تو میخواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.»
پس فاطمه زهرا علیهاالسلام از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد.
هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل در حالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول اللّه، خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.»(3)
حضرت خدیجه در زبان رسول خدا (ص)
عایشه میگوید: هر وقت پیغمبرخدا صلیاللهعلیهوآله یاد خدیجه میافتاد، ملول و گرفته میشد و برای او آمرزش میطلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول اللّه، خداوند به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد.
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله ناگهان بر آشفت و خشمگینانه فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رو میگردانیدند، او به من روی میکرد؛ و چون همه از من میگریختند، به من محبت و مهربانی میکرد؛ و چون همه دعوت مرا تکذیب میکردند، به من ایمان میآورد و مرا تصدیق میکرد. در مشکلات زندگی مرا یاری میداد و با مال خود کمک میکرد و غم از دلم میزدود.(4)
سوال حضرت فاطمه و جواب خدا
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «یا رسول اللّه اُمّی» ؛ مادرم کجاست؟
پیامبر صلیاللهعلیهوآله سکوت کرد...
جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلام میرساند و میفرماید:
به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد.*(5)
سلام خدا به حضرت خدیجه
ابوسعید خدری می گوید:
رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم :
«آیا حاجتی داری؟»
جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »
پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد.
خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛
همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»(6)
* : از همان کودکی ، خداوند طاقت اشک فاطمه را نداشت.. من مانده ام خدا چگونه آنروز طاقت آوردی...
--------------------------------------------------------------------
1. ریاحین الشریعه، ج 2، ص 270.
2. بحار الانوار، ج 19، ص 20.
3. شجره طوبی، ج 2، ص 235؛ پند تاریخ، ج 2، ص 22.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 131.
5. المجالس، ص 110.
6.بحارالانوار. ج16،ص7،